شش کلاغ

 

 

همه چیز عجیب است. برای کز برکری که باید به تنهایی از پسِ همه مشکلات و ماموریت هایش بربیاید. برنامه  ریزی، ایده و طرح ها را باید به تنهایی حل کند. اما این به زبان خیال ساده می آید. فقط به زبان خیال. زمانی که پای عمل به میان می آید تنها یک نفر است که باید به تنهایی مسئولیت این ماموریت را به عهده بگیرد. تنها باهوش ترین آنها.

 

آنها باید برهنه و بی سایه، در ناامنی و سرما. ماموریتشان را به پایان برسانند و زمانی که فکر می کنید که همه چیز به سادگی روبه پایان است غافلگیر می شوید. اما این زندگانی است که در میدانی یخی و در دل سرمای سوزناک شب می جوشد آنها باید برای بقایشان بجنگند.

با این همه داستان از جایی شروع می شود که یکی از با نفوذترین، تاثیرگذارترین و ثروتمندترین فرد بارل به سراغشان می آید. یک ماموریت خطرناک و ناممکن، جاه طلبی، طمع با وعده پولی که هر کسی را فریب می داد. تا کی باید کار می کرد و جان می کند تا به هدفش برسد؟ کز باید به این پول می رسید.
آنچه روی می دهد به سادگی چیزی که می بینید نیست. در مسیر داستان، در میابید که کز برکر باید برای هرگونه مشکل و اتفاق غیرمنتظره ای راه حلی بیابد. نقشه ای، حیله ای. هر کسی ممکن است با خود بیاندیشد که او شکست ناپذیر است . اما با گوش های تیز و چشم هایی تیزتر در میابید که حتی باهوش ترین آدم ها هم ممکن است چاره ای برای مشکلشان پیدا نکنن. اما اینجاست که کلید حل معما گاهی به دست یکی از افرادش باز می شود.

همانطور که آسمان ساکت و برف بند می آید شما به سادگی داستان ایمان می آورید. نثری جذاب و روان، شخصیت پردازی خیره کنندهٔ لی باردوگو، بدون شک، شش کلاغ یکی از بهترین هایی است که تا به حال خوانده ام.
در حالی که هر فصل از دید یک شخصیت روایت می شود. خواننده می تواند غرق در احساسات شخصیت ها شود.
طرح از همان اول پر از اکشن و تعلیق است. از همان اولین کلمات درگیر داستان می شوید.
ساختار جهان فوق العاده است. و دنیای گریشاها توجه بسیار شگفت انگیزی به جزئیات دارد. هر کشوری زبان، سنت مخصوصِ خودش را دارد. و این تاثیر مهمی بر داستان می گذارد.
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید.

رهام سلطانی

 

گروه هنری خیال و خط

khialokhat.ir

“بسیاری از پسران برای شما گل می آورند. اما روزی با پسری آشنا خواهید شد که گل مورد علاقه شما، آهنگ مورد علاقه شما، شیرینی مورد علاقه شما را یاد خواهد گرفت. و حتی اگر او آنقدر فقیر باشد که نتواند هر یک از آنها را به شما بدهد، اهمیتی نخواهد داشت، زیرا او زمانی را صرف شناختن شما کرده است که هیچ کس دیگری نمی داند. فقط آن پسر قلب شما را به دست می آورد.»

– لی باردوگو، شش کلاغ

امیدوارم که این اطلاعات برایتان مفید بوده باشد.
اگر نظر، ایده و پیشنهادی دارید برایمان ارسال کنید.
لطفا این پست را برای دوستانتان که علاقمند به این موضوع هستند نیز بفرستید.

سپاس از اینکه همراهمان هستید.